کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاروان خانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاروان خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kār[e]vānxāne = کاروانسرا
-
واژههای مشابه
-
کاروان رو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kār[e]vānro[w] راهی که کاروان از آن عبور میکند.
-
کاروان زن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) kār[e]vānzan ۱. دزدی که به کاروان حملهکرده و اموال کاروانیان را غارت میکند.۲. [مجاز] دلربا.
-
کاروان سالار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] kār[e]vānsālār رئیس و سرپرست کاروان؛ قافلهسالار.
-
کاروان سرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کاروانسرای› kār[e]vānsarā ۱. ساختمانی بزرگ در داخل شهر یا میان راه که کاروانها در آنجا اقامت میکردند؛ کاروانخانه.۲. [عامیانه، مجاز] جایی که رفتوآمد در آن زیاد است: خانهٴ ما کاروانسرا شده.۳. [قدیمی، مجاز] دنیا.
-
کاروان سرادار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) kār[e]vānsarādār نگهبان کاروانسرا.
-
کاروان شکن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی، مجاز] kār[e]vānšekan = کاروانزن
-
کاروان کش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] kār[e]vānkeš = کاروانسالار
-
کاروان کش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kār[e]vānkoš ۱. (نجوم) = شِعرا = شعرای یمانی۲. (زیستشناسی) درختچهای با ساقۀ سفید که معمولا در نقاط کوهستانی میروید.
-
جستوجو در متن
-
دالان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دالانه، بالان، بالانه› dālān کوچۀ باریک یا راهرو منزل یا کاروانسرا که بالای آن خانه ساخته باشند؛ راهرو سرپوشیده؛ دهلیز.
-
حجره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حجرَة، جمع: حُجَرات] hojre ۱. اتاقی در مدرسه یا کاروانسرا.۲. [قدیمی] غرفه؛ اتاق.۳. [قدیمی] خانه.۴. [قدیمی] ناحیه.
-
خان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: xānak] xān ۱. شیار مارپیچی درون لولۀ تفنگ.۲. [قدیمی] خانه؛ سرا.۳. [قدیمی] لانۀ زنبور؛ کندو.۴. [قدیمی] آتشکده.۵. [قدیمی] کاروانسرا.۶. [قدیمی] مرحله.〈 خانومان: = خانمان ◻︎ مرا از خانومان بانگ تو افکند / که ویران باد یکسر خانومانت...