کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) kāre ١. [مجاز] صاحب نفوذ و تسلط؛ آنکه از وی کاری برمیآید.٢. کار (در ترکیب با کلمۀ دیگر): همهکاره، هیچکاره، بیکاره، ستمکاره.
-
کاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] kāre ١. پشتواره؛ پشته.٢. پشتۀ علف یا هیزم.
-
کاره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] kāreh کسی که چیزی را ناپسند میشمارد؛ کراهتدارنده.
-
واژههای مشابه
-
چه کاره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) čekāre اهل چه کار؟؛ دارای چه شغل و عمل؟: فلانی چه کاره است؟
-
نیم کاره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹نیمهکاره› nimkāre ۱. هرچیز ناتمام؛ ناقص.۲. ویژگی کاری که نصف آن را انجام داده باشند.
-
همه کاره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه، مجاز] hamekār ۱. کسی که هر کاری از او برآید؛ آنکه به هر کاری احاطه داشته باشد؛ هرکاره.۲. [مجاز] صاحب نفوذ.
-
هیچ کاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عامیانه] hičkāre بیکاره؛ کسی که کاری از او برنیاید و به درد کاری نخورد.
-
جستوجو در متن
-
سایه نشین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) sāyenešin ۱. کسی که در سایه بنشید.۲. [مجاز] شخص بیکاره و خوشگذران که به بیکاری و بطالت عادت کرده و تن به رنج و زحمت ندهد.
-
هلپند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹هلنند› [قدیمی] halapand بیکار؛ هیچکاره: ◻︎ چو او ماه شکافید، شما ابر چرایید؟ / چو او چُست و ظریف است، شما چون هلپندید؟ (مولوی۲: ۳۶۷).
-
هرکاره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] harkāre ۱. کسی که هرکاری را بلد باشد و به همۀ کارها دست بزند؛ همهکاره.۲. (اسم) دیگ سنگی که در آن آش یا آبگوشت طبخ میکنند.۳. (اسم) پیک؛ قاصد.۴. (اسم) جاسوس.