کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کارد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کارد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: kārt] kārd وسیلهای دارای دسته و تیغه برای بریدن.
-
جستوجو در متن
-
چاقوتیز کن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) čāqutizkon ۱. کسی که کارد و چاقو را تیز میکند.۲. آنچه با آن کارد و چاقو را تیز میکنند.
-
شالی کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [سنسکریت. فارسی] šālikār کسی که برنج میکارد.
-
سکین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: سَکاکین] [قدیمی] sekkin کارد؛ چاقو.
-
اپسان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹افسان› [قدیمی] 'apsān سنگی که با آن کارد و شمشیر تیز میکردند.
-
کاردگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] kārdgar کاردساز؛ چاقوساز.
-
کارنده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] kārande کسی که درختی یا تخمی بر زمین میکارد.
-
گزلیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹گزلک› gazlik نوعی کارد کوچک دستهدار.
-
چخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čax غلاف کارد یا شمشیر.
-
تشحیذ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tašhiz تیز کردن کارد، شمشیر، و مانند آن.
-
تلوسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] taluse غلاف کارد و شمشیر.
-
سکان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] sakkān کسی که کارد و چاقو میسازد.
-
صیفی کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] (کشاورزی) seyfikār کسی که محصولات صیفی میکارد.
-
وجا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: وجاء] [قدیمی] vejā ضربهای که با کارد یا دست به جایی از بدن زده شود.