کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاربراتور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاربراتور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: carburateur] kārbu(o)rātor دستگاهی که سوخت اتومبیل را با هوا مخلوط و برای سوختن آماده میکند.
-
جستوجو در متن
-
کاربوراتور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: carburateur] kārbu(o)rātor = کاربراتور
-
ساسات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [روسی] sāsāt دریچۀ کوچکی در دستگاه کاربراتور در جلو لولۀ هوا.
-
سوخت پاش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) suxtpāš لولۀ فلزی در دستگاه کاربراتور که بنزین از آن رد میشود؛ ژکیلور.
-
باک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: bac] bāk مخزنی در اتومبیل که بنزین در آن ریخته میشود و از آنجا توسط یک لولۀ مسی به کاربراتور میرود.
-
ژیگلور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: gicleur] (فنی) žiglor استوانۀ سوراخداری در کاربراتور اتومبیل که بنزین به میزان لازم از آن عبور میکند.
-
سوخت آما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) suxt[']āmā آلتی که سوخت ماشین را با هوا مخلوط و برای سوختن آماده میکند؛ کاربراتور.