کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاج درخت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کاج خواری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، حاصل مصدر) [قدیمی] kājxāri آنکه سیلی و پسگردنی بخورد: ◻︎ بدان تا کاجخواری پیشه گیرد / چو شاگردان پذیرد زخم استاد (سوزنی: لغتنامه: کاجخواری).
-
جستوجو در متن
-
نوج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹نویچ، نوژ، ناژو› (زیستشناسی) [قدیمی] nuj ۱. درخت کاج.۲. عشقه؛ لبلاب.
-
ناژو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ناجو، ناژ، نوج، نوژ› (زیستشناسی) [قدیمی] nāžu ۱. درخت کاج.۲. صنوبر.۳. درختی از نوع کاج و سرو که چوب آن مناسب سوزاندن است.
-
نشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] našk ناژو؛ درخت کاج؛ صنوبر: ◻︎ آنکه نشک آفرید و سرو سهی / وآنکه بید آفرید و ناز و بهی (رودکی: ۵۴۶).