کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کاجیره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
کاجیره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کاژیره› (زیستشناسی) kājire گیاهی یکساله با برگهای بیضیشکل و گلهای نارنجی که گاه به جای زعفران به کار میرود؛ گلرنگ.
-
جستوجو در متن
-
احریض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) 'ehriz = کاجیره
-
کافشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کافیشه› (زیستشناسی) kāfše =کاجیره
-
کابیشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] kābise = کاجیره
-
کاژیره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] kāžire = کاجیره
-
کاغاله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) kāqāle =کاجیره
-
بهرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: بهرامه] [قدیمی] bahram ۱. (زیستشناسی) = کاجیره۲. = بهرمان
-
شهاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] šahāb آب سرخرنگی که از گل کاجیره گرفته میشود؛ شاهآب.
-
عصفر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] 'osfor ۱. (زیستشناسی) = کاجیره۲. رنگ زرد که با آن جامه را رنگ میکنند.
-
زرتک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] zartak ۱. عصیر گل کاجیره که زردرنگ است.۲. محلول زعفران.
-
بهرامن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: بهرامه] ‹بهرمن› [قدیمی] bahrāman ۱. = بهرمان۲. پارچۀ ابریشمی رنگارنگ.۳. (زیستشناسی) = کاجیره۴. = سرخاب
-
معصفر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mo'asfar ۱. زردرنگ.۲. جامۀ زردرنگ.۳. هرچیزی که آن را با گل کاجیره یا چیز دیگر به رنگ زرد درآورده باشند.
-
پلم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] palm ۱. خاک: ◻︎ کجا تور و کجا ایرج کجا سلم / اجل پاشید بر رخسارشان پلم (زراتشتبهرام: مجمعالفرس: پلم).۲. گَرد.۳. کاجیره.