کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
کأس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) [قدیمی] kās نقارۀ بزرگ؛ کوس.
-
کاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سُغدی] (زیستشناسی) [قدیمی] kās خوک.
-
کاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: کَٲس، جمع: کٲسات] [قدیمی] kās ۱. پیالۀ شراب.۲. کاسه.۳. [مجاز] شراب.
-
واژههای همآوا
-
کاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) [قدیمی] kās نقارۀ بزرگ؛ کوس.
-
کاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سُغدی] (زیستشناسی) [قدیمی] kās خوک.
-
کاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از عربی: کَٲس، جمع: کٲسات] [قدیمی] kās ۱. پیالۀ شراب.۲. کاسه.۳. [مجاز] شراب.
-
جستوجو در متن
-
گارسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [روسی] [منسوخ] gārse جعبهای دارای خانههای متعدد که در چاپخانه حروف سربی را در آن میریزند؛ کاس.
-
کاسه گر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مٲخوذ از عربی. فارسی] [قدیمی] kāsegar ١. =سفالگر٢. (اسم) (موسیقی) از الحان قدیم ایرانی: ◻︎ کاس می و قول کاسهگر خواه / چون کوس بگه فغان برآورد (خاقانی: ۵۰۶).