کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چین و چروک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
برسم چین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) barsamčin در آیین زردشتی کارد مخصوصی که با آن برسم از درخت میبُرند.
-
سنگ چین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) sangčin ویژگی دیواری که با چیدن سنگها بر روی هم ساخته باشند.
-
عرق چین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'araqčin نوعی کلاه ساده از جنس پارچۀ نازک که زیر کلاه یا عمامه بر سر میگذارند.
-
جستوجو در متن
-
چروکیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) čorukidan ناصاف و دارای چین و شکن شدن؛ چروک خوردن؛ چروک برداشتن؛ چروک شدن.
-
چروک
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارع چروکیدن) čoruk ۱. = چروکیدن۲. (اسم) چین و شکنی که در پارچه، لباس، یا پوست بدن پیدا میشود.
-
کیس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kis چروک و چینوشکن فرش، جامه، پارچه، و مانندِ آن.
-
جندره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] jandare چوبی که برای هموار ساختن چین و چروک جامه به کار میبردند: ◻︎ پیری کجا برد ز تو گرمابه و گلاب / خیره مده گلیمِ کهن را به جندره (ناصرخسرو۱: ۴۳۰).