کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چینه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چنه› čine ۱. دانهای که پرندگان میخوردند.۲. نوعی دیوار گِلی که سنگ و آجر در آن به کار نمیرود و لایههای آن را تکهتکه بر روی هم میچینند.۳. هر لایه از دیوار گِلی؛ دای.۴. (زمینشناسی) هر طبقه از زمین که از لحاظ آثار و بقایا مربوط به یک دوره...
-
واژههای مشابه
-
چینه دان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) činedān کیسهای که بین حلقوم و معدۀ مرغ قرار دارد و مواد غذایی داخل آن میشود؛ جاغر؛ ژاغر؛ شاغر؛ کژار؛ گژار؛ شکانک.
-
چینه شناسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) (زمینشناسی) činešenāsi علمی که دربارۀ چگونگی تشکیل چینههای زمین بحث میکند.
-
جستوجو در متن
-
والادگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] vālādgar بنّایی که دیوار گلی چینهچینه میسازد؛ بنّا؛ معمار.
-
گژار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کژار› (زیستشناسی) [قدیمی] gožār چینهدان مرغ.
-
شانک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] šānak چینهدان؛ سنگدان مرغ.
-
دای
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dāy هر چینه و طبقه از دیوار گلی.
-
کژار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مبدلِ ژاغر] ‹گژار› (زیستشناسی) [قدیمی] kožār چینهدان مرغ؛ ژاغر؛ جاغر.
-
حواصل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ حَوصَلَة] (زیستشناسی) havāsel ۱. = حواصیل۲. [قدیمی] چینهدان پرنده.
-
شکانک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] šekānak چینهدان مرغ؛ حوصله؛ جاغر؛ ژاغر.
-
حوصله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حَوصَلَة] ho[w]se(a)le ۱. صبر؛ تحمل؛ بردباری.۲. (زیستشناسی) [قدیمی] چینهدان پرنده.
-
زاغر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ژاغر، جاغر› [قدیمی] zāqar چینهدان مرغ؛ کیسهای که بین حلقوم و معدۀ مرغ قرار دارد؛ گژار.
-
ژاغر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زاغر، جاغر› (زیستشناسی) [قدیمی] žāqar کیسهای که بین حلقوم و معدۀ مرغ است؛ چینهدان؛ گژار: ◻︎ از کشتگان هنوز طیور و سباع را / پرگوشت است ژاغر و پراستخوان شکم (معزی: ۴۳۶).