کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چیز یافته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بی چیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bičiz بینوا؛ مفلس؛ تهیدست.
-
جستوجو در متن
-
جسته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) joste یافته؛ پیداکردهشده؛ جستجوشده.
-
دست یافته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [مجاز] dastyāfte مسلط؛ چیره؛ پیروز.
-
پرورش یافته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) parvarešyāfte تربیتیافته؛ تربیتشده.
-
یابش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] yābeš ۱. یافتگی.۲. یافته شدن.
-
دگردیس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) degardis ۱. = دگرگون۲. (زیستشناسی) جانوری که تغییر شکل یافته.
-
نازپرورده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) ‹نازپرورد، نازپرور› nāzparvard آنکه در رفاه و نازونعمت پرورش یافته.
-
ناقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] nāqeh بیماری که تازه بهبود یافته و هنوز ضعف دارد.
-
تخاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] toxāre اسبی که در تُخارستان پرورش یافته؛ اسب تُخاری.
-
اخرب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] (ادبی) 'axrab در عروض، ویژگی پایهای که در آن مفاعیلن به مفعولُ تغییر یافته است.
-
اخزل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] (ادبی) 'axzal در عروض، شعری که در آن متفاعلن به مفتعلن تغییر یافته باشد.
-
تک یاخته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) (زیستشناسی) takyāxte جانوری که بدنش از یک سلول تشکیل یافته؛ تکسلولی؛ پروتوزوئر؛ آمیب.
-
دست پرور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) ‹دستپرورد، دستپرورده› [قدیمی، مجاز] dastparvar کسی که زیردست کس دیگر پرورش یافته باشد؛ آنکه تربیتشده و پرورشیافتۀ دست کسی باشد.
-
پلیمری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: polymérie] (شیمی) polimeri اجسامی که از اجتماع چند مولکول در یک مولکول تشکیل یافته باشند.