کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چیز عجیب و غریب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بی چیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bičiz بینوا؛ مفلس؛ تهیدست.
-
جستوجو در متن
-
غریب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: غُرباء] qarib ۱. دورافتاده از وطن.۲. ویژگی مکانی که محل زندگی شخص نیست و برای او ناآشناست.۳. [مجاز] موجب شگفتی؛ عجیب.۴. (اسم) (ادبی) در عروض، از بحور شعر بر وزن «فاعلاتن فاعلاتن مستفعلن»؛ جدید.۵. [مجاز] خوب.〈 غریب آمدن: (مصدر ...
-
استغراب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'esteqrāb عجیب و غریب دانستن؛ تعجب کردن؛ شگفتی.
-
غریب نواز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] qaribnavāz آنکه مردم غریب و بینوا را بنوازد؛ غریبپرور؛ نوازندۀ غریب.
-
غریب پرور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] qaribparvar کسی که مردم غریب و بینوا را بنوازد و پذیرایی کند.
-
غریب حسن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] qaribhosn دارای جمال و زیبایی شگفتآور.
-
غریب قامت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] qaribqāmat دارای قامت زیبا و شگفتآور.
-
مفلق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mofleq شاعری که سخن شگفت و عجیب بیاورد؛ مبدع.
-
غریب پرست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [قدیمی] qaribparast ۱. آنکه مردم غریب را دوست بدارد و در حق آنان نیکی کند؛ غریبدوست.۲. آنکه غریبهها را به خانوادۀ خود ترجیح دهد.
-
نغز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] naqz هر چیز عجیب و بدیع که دیدنش خوشایند باشد؛ خوب؛ نیکو؛ لطیف؛ بدیع.
-
اغراب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'eqrāb ۱. چیز نو و غریب آوردن.۲. مطلب شگفتآور و تازه گفتن.
-
بی کس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bikas ۱. تنها؛ بییار.۲. کسی که دوست و آشنا و خانواده ندارد؛ غریب؛ بیچاره؛ بینوا.
-
شگرف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹اشگرف› šega(e)rf ۱. عجیب؛ طرفه.۲. نیکو و خوشآیند.۳. کمیاب و بینظیر در خوبی و زیبایی: ◻︎ چو دیدند آن شگرفان روی شیرین / گزیدند از حسد لبهای زیرین (نظامی۲: ۱۵۲).
-
استدراج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'estedrāj ۱. فریب دادن؛ مکر؛ نیرنگ.۲. (تصوف) به عذاب نزدیک کردن بنده بهوسیلۀ خداوند.۳. انجام کار عجیب و خارقالعاده مانندِ سِحر و جادو بهوسیلۀ کافر.