کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چیز شگفت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بی چیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bičiz بینوا؛ مفلس؛ تهیدست.
-
جستوجو در متن
-
شگفت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: škuft] ‹اشگفت› šegeft عجیب؛ حیرتانگیز.
-
تعجب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'ajjob به شگفت آمدن؛ شگفت داشتن؛ شگفتی نمودن.
-
اعجاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'e'jāb ۱. به شگفت آوردن کسی را.۲. عجیب دانستن و به شگفت آمدن.۳. [قدیمی] خودبینی؛ خودپسندی.
-
طرفه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: طرفَة] torfe ۱. شگفت.۲. [قدیمی] تازه؛ نو.۳. [قدیمی] خوشایند.۴. (اسم) [قدیمی] هرچیز نادر و شگفت.۵. [قدیمی] سخن ظریف و نیکو.
-
اشگفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [پهلوی: škuft] [قدیمی] 'ešgeft = شگفت
-
افد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: awd] ‹افتد› [قدیمی] 'af[e]d شگفت؛ عجب؛ عجیب؛ شگفتآور.
-
مستطرف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mostatraf ۱. تازه؛ نو.۲. شگفت؛طرفه؛ عجیب.
-
مفلق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mofleq شاعری که سخن شگفت و عجیب بیاورد؛ مبدع.
-
طرایف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: طرائف، جمعِ طریفَة] tarāy(')ef چیزهای جالب، شگفت، و خوشایند.
-
طریف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] tarif ۱. غریب؛ نادر؛ شگفت.۲. نو؛ تازه.
-
اندی
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) ‹اند› [قدیمی] 'andi ۱. امید است؛ بُوَد؛ باشد؛ بوک و مگر؛ شاید.۲. شگفت؛ تعجب.۳. شکر؛ الحمدلله.
-
آشفته هوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āšoftehuš پریشانحواس: ◻︎ بدو گفتم ای یار آشفتههوش / شگفت آمد این داستانم به گوش (سعدی۱: ۱۵۹).
-
بلاده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹بلاد، بلابه، بلایه› [قدیمی] balāde فاسق؛ نابکار؛ بدکار؛ تبهکار: ◻︎ هر آن کریم که فرزند او بلاده بُوَد / شگفت باشد کاو از گناه ساده بُوَد (رودکی: ۵۲۲).