کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چکیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چکیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) čekidan ۱. چکهچکه ریختن آب از جایی یا چیزی.۲. فروریختن آب از جایی بهصورت چکههای پیدرپی.۳. [قدیمی] ترکیدن.
-
جستوجو در متن
-
فروچکیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] foručekidan چکیدن؛ به پایین چکیدن؛ قطرهقطره ریختن.
-
چک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چکه› [عامیانه] ček ۱. صدای افتادن قطرۀ آب یا مایع دیگر.۲. (بن مضارعِ چکیدن) =چکیدن
-
ژوهیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] žuhidan ۱. چکیدن آب.۲. چکه کردن آب از سقف.
-
استالاکتیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: stalactite] (زمینشناسی) 'estālāktit ستون آهکی مخروطیشکل که بر اثر چکیدن آب در سقف غار بهوجود میآید؛ چکنده.
-
تقطر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taqattor قطرهقطره چکیدن؛ چکهچکه ریختن آب یا مایع دیگر.
-
استالاگمیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: stalagmite] (زمینشناسی) 'estālāgmit ستون آهکی مخروطیشکل که بر اثر چکیدن آب از سقف غار در کف غار بهوجود میآید؛ چکیده.
-
تقاطر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taqātor ۱. از پی هم آمدن.۲. قطرهقطره چکیدن آب یا مایع دیگر؛ چکهچکه ریختن.
-
چکان
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ چکاندن و چکانیدن) čekān ۱. =چکاندن۲. (صفت) چکنده.۳. (قید) در حال چکیدن.۴. چکاننده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): قطرهچکان، خونچکان.
-
تراویدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹ترابیدن› tarāvidan ۱. خارج شدن یا نشت کردن آب یا مایع دیگر از درون چیزی.۲. ترشح کردن؛ تراوش کردن؛ چکیدن: ◻︎ گر دایرۀ کوزه ز گوهر سازند / از کوزه همان برون تراود که در اوست (بابا افضل: ۲۳ حاشیه).