کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چکاچاک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چکاچاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) [مخففِ چاکاچاک] ‹چکاچک، چکچاک، چکچک، چخاچخ، چقاچاق، چقاچق› čakāčāk صدای به هم خوردن سلاحهایی از قبیل شمشیر، گرز، تبرزین، و امثال آنها یا هر صدایی مانند آن: ◻︎ برآمد چکاچاک زخم تبر / خروش سواران پرخاشخر (فردوسی: ۵/۱۸۱).
-
جستوجو در متن
-
چخاچخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čaxāčax = چکاچاک
-
چک چاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) čakčāk =چکاچاک
-
جفاجف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) [قدیمی] jafājaf صدای برخورد شمشیرها به یکدیگر؛ چکاچاک.
-
چاکاچاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) ‹چاکچاک، چکچاک، چاقاچاق› [قدیمی] čākāčāk = چکاچاک: ◻︎ ترنگ تیر و چاکاچاک شمشیر / دریده مغز پیل و زهرۀ شیر (نظامی۲: ۱۸۸).
-
چکاچک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) čakāčak = چکاچاک: ◻︎ ز بیم چکاچک که آمد ز تیر / کفن گشت در زیر جوشن حریر (نظامی۱۷: ۶۷۸).
-
چک چک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) čakčak =چکاچاکچکچک۲. (قید) بهصورت قطرهقطره و پیدرپی: قطرات اشک چکچک از صورتش بر زمین میریخت.
-
پرخاش خر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] parxāšxar خریدار جنگ؛ جنگاور؛ جنگجو؛ دلیر؛ پرخاشجو: ◻︎ برآمد چکاچاک زخم تبر / خروش سواران پرخاشخر (فردوسی: ۵/۱۸۱).