کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چپ دست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چپ دست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) čapdast کسی که بیشتر با دست چپ کار میکند؛ آنکه با دست چپ بهتر کار میکند؛ چپبال.
-
واژههای مشابه
-
چپ چاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) ‹چپچپ› [قدیمی] čapčāb ۱. صدای بوسیدن؛ صدای بوسیدن کسی با وضعی صدادار.۲. صدای بوسههای پیدرپی.۳. صدای دهن در وقت خوردن یا نوشیدن چیزی.
-
چپ راست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čaprāst = چپ راس
-
چپ روی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) (سیاسی) čapra(o)vi با سیاست دولت مخالفت کردن.
-
چپ کوک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مقابلِ راست کوک] (موسیقی) čapkuk نوعی کوک کردن ساز متناسب با وسعت صدای خانمها.
-
چپ گرا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹چپگرای› (سیاسی) [مجاز] čapge(a)rā کسی که با سیاست و روش دولت و اوضاع موجود کشورش مخالف است.
-
چپ گرایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) (سیاسی) [مجاز] čapge(a)rāy(')i مخالفت با دولت و وضع موجود کشور.
-
جستوجو در متن
-
ذات الشمال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] zātoššemāl سوی چپ؛ جهت چپ؛ سمت دست چپ؛ دست چپ.
-
یسری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، مقابلِ یمنیٰ] [قدیمی] yosrā طرف چپ؛ دست چپ.
-
ایسر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، مقابلِ ایمن] [قدیمی] 'a(e)ysar ۱. چپ؛ طرف چپ؛ سمت دست چپ.۲. (صفت) آسانتر.
-
ذوالیمینین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: ذوالیمینَین] [قدیمی] zolyamineyn دودستکار؛ کسی که با هر دو دست کار کند؛ کسی که با دست راست و چپ خود یکسان کار بکند.
-
میسره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مَیسرَة، جمع: میاسر] [قدیمی] meysare ۱. طرف چپ؛ سمت دست چپ.۲. [مقابلِ میمنه] (نظامی) طرف چپ میدان جنگ.۳. [مقابلِ میمنه] (نظامی) سربازان طرف چپ میدان جنگ.
-
شمال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: شِمال] šo(e)māl ۱. [مقابلِ یمین] طرف چپ؛ سمت چپ.۲. [مقابلِ جنوب] (جغرافیا) طرف دست چپ کسی که رو به مشرق ایستاده باشد.۳. (صفت) [قدیمی] شوم؛ نامبارک؛ بدیمن.