کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چُلیدَن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چلیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) čalidan ۱. فشرده شدن چیزی آبدار که آب آن بیرون بیاید؛ فشرده شدن.۲. [قدیمی] روان شدن؛ رفتن: ◻︎ از چلچل تو پای من زار شد کچل / من خود نمیچلم تو اگر میچلی بچل (امیرخسرو: لغتنامه: چلیدن).۳. [قدیمی] جنبیدن.۴. [قدیمی] سزاوار گشتن
-
واژههای همآوا
-
چلیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) čalidan ۱. فشرده شدن چیزی آبدار که آب آن بیرون بیاید؛ فشرده شدن.۲. [قدیمی] روان شدن؛ رفتن: ◻︎ از چلچل تو پای من زار شد کچل / من خود نمیچلم تو اگر میچلی بچل (امیرخسرو: لغتنامه: چلیدن).۳. [قدیمی] جنبیدن.۴. [قدیمی] سزاوار گشتن
-
جستوجو در متن
-
چل
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ چلیدن) čal = چلیدن