کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چوپان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چوپان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: čupān] čupān کسی که گوسفندان را به چراگاه میبرد؛ نگهبان گلۀ گوسفند؛ رمهبان؛ رمهیار؛ رامیار؛ رمیار؛ شبان.
-
جستوجو در متن
-
رمه یار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹رمیار، رامیار› [قدیمی] rameyār = چوپان
-
کپنک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) kapanak نمدی ضخیم که چوپانها بر تن میکنند.
-
گاوتاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) gāvtāz چوپان و نگهبان گلۀ گاو.
-
گله بان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] gal[l]ebān شبان؛ چوپان؛ نگهبان گله.
-
شبان
فرهنگ فارسی عمید
، قدیمی: šobān (اسم) [پهلوی: šupān] ‹شوبان، شوان، شبانه› šabān چوپان؛ نگهبان گلۀ گوسفند.
-
گوسفندچران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) gusfandča(e)rān آنکه گوسفند را به چرا ببرد؛ چرانندۀ گوسفند؛ چوپان.
-
گله چران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) gal[l]eča(e)rān چرانندۀ گله؛ کسی که گله را به چرا ببرد؛ شبان؛ چوپان.
-
پاده بان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] pādebān ۱. گلهبان؛ شبان؛ چوپان.۲. نگهبان؛ پاسبان.
-
شبانه
فرهنگ فارسی عمید
، قدیمی: šobāne (اسم) [قدیمی] šabāne شبان؛ چوپان: ◻︎ گفت با خود کز این شبانهٴ پیر / شاهی آموختم زهی تدبیر (نظامی۴: ۷۲۰).
-
رامیار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹رمهیار، رمیار› [قدیمی] rāmyār = چوپان: ◻︎ رسیدم در میان مرغزاری / در آن دیدم رمی بی رامیاری (نزاری: لغتنامه: رامیار).
-
رمه بان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹رمهوان› [قدیمی] ramebān = چوپان: ◻︎ گرگ گیاخوار و گوسفند دریده / در رمهٴ من بُوَند و من رمهبانم (سوزنی: ۴۵۵).
-
رمیار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹رامیار، رمهیار، رمهبان› [قدیمی] ramyār = چوپان: ◻︎ منم رمیار بابت ای رمیده / که سازم خاک پایت نور دیده (انوری: مجمعالفرس: رمیار).
-
پژپژ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم صوت) ‹پژپژی، پچپچ› [قدیمی، عامیانه] požpož آهنگ یا لفظی که چوپان با آن بز را پیش خود بخواند و نوازش کند: ◻︎ نشود دل به حرف قرآن به / نشود بز به پژپژی فربه (سنائی: لغتنامه: پژپژ).