کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چوب پا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
چوب کش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی] čubkeš =چوبکین
-
چوب گز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čubgaz چوبی باریک به اندازۀ نیمگز یا ۸ گره که با آن پارچه را ذرع میکنند.
-
جستوجو در متن
-
تله بست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] talebast ۱. چوبهای افقی و عمودی که پیش از ساختن دیوار بر پا میکنند و بعد میان آنها را با آجر تیغه میکشند؛ چوببست؛ چوببندی.۲. چوببستی که کارگران ساختمانی در بیرون یا درون ساختمان برپا میکنند که روی آن بایستند و کار بکنند.
-
جان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: gyān] jān ۱. نیرویی که تن به آن زنده است؛ روح حیوانی.۲. روان: ◻︎ جان که آن جوهر است و در تن ماست / کس نداند که جای او به کجاست (نظامی۴: ۵۳۸)، ◻︎ جان و روان یکیست به نزدیک فیلسوف / ورچه ز راه نام دو آید روان و جان (ابوشکور: شاعران بیدی...