کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چوبه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چوبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) čube ۱. تیر راست و چوبی بلند: چوبهٴ دار.۲. [قدیمی] تیری که با کمان میانداختند: ◻︎ دُری هم برآید ز چندین صدف / ز صد چوبه آید یکی بر هدف (سعدی۱: ۹۴).〈 چوبهٴ دار: تیر چوبی یا فلزی بلندی که محکوم به اعدام را از آن حلقآویز میکنند.
-
واژههای مشابه
-
هوه چوبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) hovečube گیاهی از تیرۀ گاوزبان، با ریشۀ سرخرنگ که ریشۀ آن در طب بهکار میرود.
-
جستوجو در متن
-
سوفار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سوفاره› [قدیمی] sufār ۱. بن چوبۀ تیر که در چلۀ کمان گذاشته میشود: ◻︎ تا به سوفار در زمین شد غرق / پیش تیری چنان چه درع و چه درق (نظامی۴: ۵۷۲) نظر کن چو سوفار داری به شست / نه آنگه که پرتاب کردی ز دست (سعدی۱: ۴۶).۲. سوراخ بهویژه سوراخ سوزن