کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چهل سر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چهل بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [منسوخ] čehelband =چلبند
-
چهل تاج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) (زیستشناسی) [قدیمی] čeheltāj =چلتاج
-
چهل تکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فارسی. ترکی] čeheltekke =چلتکه
-
چهل چراغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) čehelčerāq =چلچراغ
-
چهل ستون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹چلستون› čehelsotun ۱. عمارتی که چهلستون داشته باشد.۲. [مجاز] بنایی که ستونهای بسیار داشته باشد.
-
چهل صبح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] ‹چلصبح› [قدیمی] čehelsobh ۱. به عقیدۀ قدما، چهلصباح که در آن تخمیر طینت آدم شده است؛ چهلصباحی که گل آدم تخمیر شد.۲. چهلصبح یا چهلروز که برای عبادت و ریاضت اختصاص میدهند.
-
چهل منار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] ‹چهلمناره، چلمناره، چلمنار› [قدیمی] čehelme(a)nār نامی که در قدیم به ستونهای باقیمانده در تختجمشید دادهاند.
-
جستوجو در متن
-
چله بری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) čellebori عملی که در آن جام چهلکلید را پرآب میکنند و دعاهایی میخوانند و آن آب را بر سر زن نازا میریزند.
-
چله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مخففِ چهله] čelle ۱. روز چهلم وقوع امری.۲. ایامی در تابستان و زمستان که اوج شدت گرما یا سرماست.۳. [مجاز] مکان خلوتی که صوفیان در آن به ریاضت میپردازند.۴. (تصوف) چهل روزی که صوفیان در آن به ریاضت و عبادت میپردازند.〈 چلهٴ تابستان:۱. چهل ر...
-
طاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: تاس] ‹تاس› tās ۱. مکعب کوچکی که در شش طرف آن نقطههایی از یک تا شش دارد.۲. نوعی کاسۀ مسی.۳. [قدیمی] لگن.۴. [قدیمی] کاسه.۵. [قدیمی] جام شراب.۶. [قدیمی] آویزی پیالهمانند بر نیزه یا علم.۷. [قدیمی] نوعی آویز زینتی شبیه گردن...