کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چهار فرسنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پرسنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] parsang = فرسنگ
-
فرسنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: frasang] ‹پرسنگ› farsang ۱. = فرسخ۲. [قدیمی] = فرسنگسار
-
آغاج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] 'āqāj ۱. درخت.۲. چوب.۳. فرسنگ.
-
کروه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سنسکریت] [قدیمی] koru(o)h ۱. واحد اندازهگیری مسافت، برابر با یکسوم فرسنگ؛ دو کیلومتر.۲. آشیانه و آرامگاه.
-
فرسخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: فرسنگ، جمع: فراسخ] farsax واحد اندازهگیری مسافت، تقریباً برابر با ۶ کیلومتر.
-
باسنگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] bāsang ۱. گرانبار؛ سنگین؛ باوزن: ◻︎ وگر گرز تو هست باسنگ و تاب / خدنگم بدوزد دل آفتاب (فردوسی: ۲/۴۶۱ حاشیه).۲. [مجاز] بلندقدر؛ متین: ◻︎ نه با فرّش همیبینم نه باسنگ / ز فرّ و سنگ بگریزد به فرسنگ (نظامی۲: ۳۱۹).
-
فرسنگسار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] farsangsār علامتی که در کنار جاده در سر هر فرسنگ با سنگچین، ستون سنگی، یا چیز دیگر درست میکنند: ◻︎ نیابی در جهان بیمهر یاری / نه فرسنگی و نه فرسنگساری (لبیبی: شاعران بیدیوان: ۴۹۰).فرسودگی۱. پوسیدگی.۲. کهنگی.
-
غلو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: غلوّ] qolov[v] ۱. زیادهروی در کاری یا در وصف کسی و چیزی؛ از حد درگذشتن؛ تجاوز کردن از حد.۲. گزافکاری.۳. گزافهگویی.۴. به مقام خدایی رسانیدن بشر، و اعتقاد به حلول خداوند در شخص.۵. (ادبی) در بدیع، مبالغۀ شاعر یا نویسنده در وصف...