کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چل ویک منبر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چل بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چهلبند› [قدیمی] čelband نوعی لباس مخصوص رقاصان با دامن چیندار و ریشههای بسیار که از پارچههای رنگارنگ دوخته میشود؛ دامن.
-
چل تاج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹چهلتاج› (زیستشناسی) [قدیمی] čeltāj ویژگی خروسی که تاج بزرگ و پهن و شاخهشاخه دارد؛ خروس چلتاج.
-
چل تکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) ‹چهلتکه› čeltekke ۱. پارچهای که از تکههای رنگارنگ دوخته شده باشد.۲. نوعی توپ که از تکههای مختلف تشکیل شده است و اغلب در فوتبال مورد استفاده قرار میگیرد.
-
چل ستون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مجاز] čelsotun چهلستون
-
چل صدهزار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مخففِ چهلصدهزار] (ریاضی) [قدیمی] čelsadhezār چهار میلیون: ◻︎ از اندازۀ لشکر شهریار / کم آمد ز دینار چلصدهزار (فردوسی: لغتنامه: چلصدهزار).
-
چل صبح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] [قدیمی] čelsobh =چهلصبح
-
چل کلید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. یونانی] čelkelid =چهلکلید
-
چل بسم اللـه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] čelbesmellāh چهل قطعه پولک از جنس مس، برنج، نقره، یا طلا که بر آنها کلماتی از آیات قرآن و بسماللّهالرحمنالرحیم نقشکرده و به نخ میبندند و به گردن طفل آویزان میکنند برای سلامت او و دفع چشمزخم؛ چهلبسماللّه.