کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چفت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čaft ۱. چوببندی زیر درخت؛ چوببستی که شاخههای تاک، کدو، و امثال آنها را روی آن میخوابانند؛ دارمو؛ جفت.۲. ‹چفته› سقف خمیده و طاقمانند؛ سقف گنبدی؛ طاق.
-
چفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) čeft ۱. حلقه و زنجیر در؛ زنجیر در خانه؛ قلاب پشت در؛ زرفین.۲. (قید) [مجاز] سفتومحکم.〈 چفت کردن: (مصدر متعدی)۱. بستن در خانه.۲. وصل کردن چیزی به چیز دیگر.
-
جستوجو در متن
-
جفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) jaft = چَفت
-
کیپ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] kip ۱. پر؛ انباشته.۲. درهمرفته و بههمچسبیده؛ تنگ هم؛ چفت هم.
-
زرفین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زورفین، زوفرین، زفرین، زلفی، زلفین› [قدیمی] zorfin حلقۀ کوچک که به در یا چهارچوب در میکوبند و زنجیر یا چفت را به آن میاندازند؛ حلقه.