کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چشمه در ماهی روان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چشمه خیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] če(a)šmexiz ویژگی زمینی که هر جای آن را بکنند آب بیرون آید؛ ویژگی زمین یا دامنۀ کوهی که بتوان از آن چشمهای جاری ساخت؛ پرآب.
-
چشمه وار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، قید) če(a)šmevār چشمهمانند؛ مانند چشمه.
-
جستوجو در متن
-
ماهی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: māhik] (زیستشناسی) māhi جانوری آبزی، مهرهدار، خونسرد، و دارای آبشش و باله که بعضی از انواع آن بدنی پوشیده از فلس دارند.〈 ماهی خاویار: (زیستشناسی) هریک از ماهیهای خوراکی غضروفی، شامل اوزنبرون، تاسماهی، و فیلماهی که تخم آنها ...
-
سلسبیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] salsabil ۱. نام چشمهای در بهشت.۲. (صفت) [قدیمی، مجاز] نرم و روان.۳. (صفت) [قدیمی، مجاز] آب روان و گوارا.۴. (صفت) [قدیمی، مجاز] می خوشگوار.
-
خاویار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) xāv[i]yār ۱. تخم خوراکی ماهی خاویار، به اندازۀ عدس، و به رنگهای زرد، خرمایی، خاکستری، یا سیاه که دارای آلبومین، مواد چربی، و مواد فسفری است. Δ از خوراکهای فاخر و گرانقیمت است و بیشتر در روسیه و کنارههای دریای خزر بهدست م...
-
سوف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) suf نوعی ماهی که در دریای خزر صید میشود.
-
پلت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) palat ۱. نوعی ماهی شبیه ماهی کپور که در دریای خزر صید میشود. Δ به گیلکی سسه میگویند.۲. [قدیمی] = سپیدار
-
شیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سیم› (زیستشناسی) [قدیمی] šim نوعی ماهی سفید با خالهای سیاه در پشت: ◻︎ می بر آن ساعدش از ساتگنی سایه فگند / گفتی از لاله پشیزهستی بر ماهی شیم (معروفی: شاعران بیدیوان: ۱۴۲).
-
کاریز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کهریز› kāriz مجرای آب روان در زیر زمین؛ قنات.
-
روان کاو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) (پزشکی، روانشناسی) ravānkāv متخصص در روانکاوی.
-
ماهی خوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹ماهیخوارک› (زیستشناسی) māhixār ۱. ویژگی هر جانوری که از ماهی تغذیه میکند.۲. پرندهای با منقار دراز، دُم کوتاه، و پرهایی به رنگ سبز و آبی و سفید که بیشتر در کنار رودخانهها مینشیند و ماهی صید میکند.
-
حوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] hut ۱. (نجوم) دوازدهمین صورت فلکی منطقةالبروج که در نیمکرۀ شمالی قرار دارد.۲. دوازدهمین برج از برجهای دوازدهگانه، برابر با اسفند؛ ماهی.۳. (زیستشناسی) [قدیمی] ماهی.〈حوت جنوبی:۱. (نجوم) از صورتهای فلکی جنوبی؛ ستارۀ درخشان فمالحو...
-
روان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ravān ۱. در حال جریان؛ جاری: ◻︎ یکی جویبار است و آب روان / ز دیدار او تازه گردد روان (فردوسی: ۲/۴۲۶).۲. آنکه راه میرود؛ رونده.۳. [مجاز] ملایم و آرام.۴. [عامیانه، مجاز] حفظ؛ از بر؛ بَلَد.۵. (قید) [عامیانه] به آرامی و نرمی: چرخش روان میچرخید.۶...
-
کپور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) kapur نوعی ماهی بزرگ که در رودخانهها و کنارههای دریای خزر پیدا میشود.