کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چشمه در ماهی بودن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چشمه خیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] če(a)šmexiz ویژگی زمینی که هر جای آن را بکنند آب بیرون آید؛ ویژگی زمین یا دامنۀ کوهی که بتوان از آن چشمهای جاری ساخت؛ پرآب.
-
چشمه وار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، قید) če(a)šmevār چشمهمانند؛ مانند چشمه.
-
جستوجو در متن
-
خاویار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) xāv[i]yār ۱. تخم خوراکی ماهی خاویار، به اندازۀ عدس، و به رنگهای زرد، خرمایی، خاکستری، یا سیاه که دارای آلبومین، مواد چربی، و مواد فسفری است. Δ از خوراکهای فاخر و گرانقیمت است و بیشتر در روسیه و کنارههای دریای خزر بهدست م...
-
ماهی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: māhik] (زیستشناسی) māhi جانوری آبزی، مهرهدار، خونسرد، و دارای آبشش و باله که بعضی از انواع آن بدنی پوشیده از فلس دارند.〈 ماهی خاویار: (زیستشناسی) هریک از ماهیهای خوراکی غضروفی، شامل اوزنبرون، تاسماهی، و فیلماهی که تخم آنها ...
-
سوف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) suf نوعی ماهی که در دریای خزر صید میشود.
-
پلت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) palat ۱. نوعی ماهی شبیه ماهی کپور که در دریای خزر صید میشود. Δ به گیلکی سسه میگویند.۲. [قدیمی] = سپیدار
-
شیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سیم› (زیستشناسی) [قدیمی] šim نوعی ماهی سفید با خالهای سیاه در پشت: ◻︎ می بر آن ساعدش از ساتگنی سایه فگند / گفتی از لاله پشیزهستی بر ماهی شیم (معروفی: شاعران بیدیوان: ۱۴۲).
-
ماهی خوار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹ماهیخوارک› (زیستشناسی) māhixār ۱. ویژگی هر جانوری که از ماهی تغذیه میکند.۲. پرندهای با منقار دراز، دُم کوتاه، و پرهایی به رنگ سبز و آبی و سفید که بیشتر در کنار رودخانهها مینشیند و ماهی صید میکند.
-
حوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] hut ۱. (نجوم) دوازدهمین صورت فلکی منطقةالبروج که در نیمکرۀ شمالی قرار دارد.۲. دوازدهمین برج از برجهای دوازدهگانه، برابر با اسفند؛ ماهی.۳. (زیستشناسی) [قدیمی] ماهی.〈حوت جنوبی:۱. (نجوم) از صورتهای فلکی جنوبی؛ ستارۀ درخشان فمالحو...
-
شرف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ شُرفَة] [قدیمی] šoro(a)f = شُرفه〈 در شرف چیزی بودن: [مجاز] در آستانۀ چیزی بودن؛ نزدیک بودن به چیزی.
-
کپور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) kapur نوعی ماهی بزرگ که در رودخانهها و کنارههای دریای خزر پیدا میشود.
-
قباد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹غباد› (زیستشناسی) qobād نوعی ماهی بیفلس که در خلیجفارس پیدا میشود.
-
سخافت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: سخافة] [قدیمی] saxāfat ۱. کمعقل بودن؛ سبکعقل بودن؛ کمعقلی؛ سبکی در عقل.۲. ضعف و سبکی در هرچیز.
-
سودجویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) sudjuy(')i در طلب سود و بهره بودن؛ سودجو بودن.