کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چشمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چشمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) češme ۱. (زمینشناسی) محل خارج شدن طبیعی آب از زمین: ◻︎ هر کجا چشمهای بُوَد شیرین / مردم و مرغ و مور گرد آیند (سعدی: ۶۸).۲. [مجاز] نمونه: یک چشمه از دیوانهبازیهای برادرم را دیدی.۳. سوراخ ریز: چشمهٴ سوزن.۴. منبع.۵. مبدٲ و اصل چیزی.۶. [مجاز] خو...
-
واژههای مشابه
-
چشمه خیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] če(a)šmexiz ویژگی زمینی که هر جای آن را بکنند آب بیرون آید؛ ویژگی زمین یا دامنۀ کوهی که بتوان از آن چشمهای جاری ساخت؛ پرآب.
-
چشمه زار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) če(a)šmezār زمینی که در آن چشمه بسیار باشد؛ چشمهسار.
-
چشمه سار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) če(a)šmesār ۱. زمینی که در آن چشمۀ بسیار باشد؛ چشمهزار.۲. چشمه: ◻︎ پدید آمد چو مینو مرغزاری / در او چون آب حیوان چشمهساری (نظامی۲: ۱۴۶).
-
چشمه گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] če(a)šmegāh جای چشمه؛ جای برآمدن آب چشمه در زمین یا کوه؛ سرچشمه.
-
چشمه وار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، قید) če(a)šmevār چشمهمانند؛ مانند چشمه.
-
جستوجو در متن
-
ینبوع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: یَنابیع] [قدیمی] yambu' ۱. چشمه.۲. جوی پرآب.
-
آب فشان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زمینشناسی) 'ābfešān چشمۀ آب گرم که از آن بخار و آب گرم فوران کند.
-
عین الحیات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عَینالحیاة] [قدیمی] 'eynolhayāt چشمۀ زندگی؛ آب حیات؛ آب زندگانی.
-
منهل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مناهل] [قدیمی] manhal ۱. جای آب خوردن در راه.۲. چشمهای که مردم از آن آب بخورند.
-
نبع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] nab' بیرون آمدن آب از زمین؛ جوشیدن آب از چشمه.
-
نبک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] nabk جایی در کنار چشمه یا رودخانه که آب باریکی از آن خارج شود؛ زهآب.
-
نوجبه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹نوژبه، توجبه› [قدیمی] no[w]jabe ۱. سیل؛ سیلاب؛ توجبه.۲. آب چشمه.