کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چرخ گردنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چرخ انداز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی] čarx[']andāz کمانگیر؛ کماندار؛ تیرانداز.
-
چرخ باد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čarxbād ۱. هر چرخی که با وزش باد به حرکت درآید.۲. گردباد.
-
چرخ ریسک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چرخهریسک، چرخریسو› (زیستشناسی) čarxrisak پرندۀ کوچکی شبیه گنجشک، به رنگهای مختلف خاکستری، زرد، آبی، و سیاه که آوازی شبیه صدای دوک نخریسی دارد؛ دوکریسک.
-
چرخ ریسی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) čarxrisi پنبه رشتن بهوسیلۀ چرخ؛ نخریسی.
-
چرخ کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) čarxkār ۱. کسی که با چرخ کار میکند.۲. کسی که با چرخ چاقوتیزکنی کارد و چاقو تیز میکند.۳. آنکه با ماشین تراش، فلزات را تراش میدهد؛ تراشکار.
-
چرخ کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) čarxkāri ۱. شغل و عمل چرخکار.۲. تراش دادن فلزات؛ تراشکاری.۳. دوختن با چرخ خیاطی.
-
چرخ گردان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) čarxgardān گردانندۀ چرخ؛ چرخاننده و بهحرکتدرآورندۀ چرخ یا دستگاه.
-
چرخ وش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] čarxvaš چرخوار؛ مانند چرخ؛ شبیه چرخ در حرکت و گردش.
-
نیم چرخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] nimčarx نوعی کمان تیراندازی.
-
تازه چرخ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه، مجاز] tāzečarx کسی که تازه به شغل و مقامی رسیده؛ تازهکار.
-
جستوجو در متن
-
گرداگرد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gardāgard ۱. گردنده.۲. همیشه گردنده: ◻︎ شهر بگذاشت و عزم صومعه کرد / قانع از حکم چرخ گرداگرد (سنائی۱: ۱۴۳).
-
چرخنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) čarxande چرخزننده؛ گردنده؛ کسی یا چیزی که دور خود یا دور دیگری بچرخد.
-
چرخه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) čarxe ۱. هرچیز شبیه چرخ.۲. چرخ دستی که زنان با آن نخ میریسند؛ چرخ کوچک پنبهریسی؛ چرخ نخریسی: ◻︎ ازآن چرخه که گرداند زن پیر / قیاس چرخ گردنده همیگیر (نظامی۲: ۱۰۲).۳. آلتی در چرخ نخریسی دستی که نخ دور آن پیچیده میشود.۴. کلاف نخ.