کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چرخشت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چرخشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چرخست، خرخشت› [قدیمی] čarxo(a)št ۱. چرخی که با آن آب انگور بگیرند.۲. ظرفی که در آن انگور بریزند و لگد کنند تا آبش گرفته شود و در خم بریزند برای ساختن شراب؛ جاست؛ سپار: ◻︎ آنگه به یکی چرخشت اندر فکندشان / بر پشت لگد بیست هزاران بزندشان (منوچهری...
-
جستوجو در متن
-
جاست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) jāst جایی که در آن انگور بریزند و لگد کنند تا آبش گرفته شود؛ چرخشت.
-
نسپار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سپار› [قدیمی] naspār جاییکه در آن انگور را فشار دهند و آب آن را بگیرند؛ چرخشت.
-
چرس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čaras ۱. بند و زندان: ◻︎ هر که به قید تو گرفتار شد / تا ندهد جان نرهد زاین چرس (نزاری: لغتنامه: چرس).۲. شکنجه؛ آزار.۳. فشار.۴. چرخشت۵. آنچه درویشان و گدایان از دریوزگی و گدایی جمع کنند.
-
سپار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] se(o)pār ۱. دستگاهی که با آن آب انگور بگیرند؛ چرخشت.۲. جایی که در آنجا انگور را لگد کنند و بفشارند برای شراب ساختن.۳. گاوآهن؛ آهنشیار.۴. ظروف؛ اسباب خانه.
-
سبد چین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) [قدیمی] sabadčin ۱. انگور یا میوۀ دیگر که از درخت بچینند و در سبد بگذارند: ◻︎ مغ از نشاط سبدچین که مست خواهد شد / کند برابر چرخشت خشت بالینا (عماره: شاعران بیدیوان: ۳۵۲).۲. بقیۀ میوه که در آخر فصل در شاخههای درخت به جا مانده باشد؛...