کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چرت چرت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
چرتی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به چرت، اسم) [عامیانه] čorti کسی که چرت میزند و در حال چرت زدن است؛ چرتزننده.
-
پینکی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pinaki حالت بین خواب و بیداری، خواب سبک؛ چرت.〈 پینکی زدن: (مصدر لازم) [قدیمی] چرت زدن.
-
چشم گرمی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی، مجاز] če(a)šmgarmi خواب اندک؛ چرت.
-
وسن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] vasan ۱. نیاز؛ حاجت.۲. خواب کوتاه؛ چرت.
-
نعاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] no'ās ۱. سستی و فترت در حواس.۲. (اسم) چرت؛ ابتدای خواب.