کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چرب و چپول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
چرب بالا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] čarbbālā چربقامت؛ خوشقدوقامت؛ خوشاندام.
-
چرب تر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) čarbtar ۱. پرروغنتر؛ روغندارتر.۲. [مجاز] بیشتر؛ افزونتر.
-
چرب خونی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) čarbxuni زیاد شدن چربی خون؛ افزایش چربی خون در بدن؛ لیپمی.
-
چرب سخن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] čarbsoxan ۱. خوشسخن.۲. چربگفتار؛ چربزبان.
-
چرب سخنی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] čarbsoxani ۱. خوشسخنی.۲. چربزبانی؛ چاپلوسی.
-
چرب گفتار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] čarbgoftār ۱. چربسخن؛ چربزبان.۲. خوشسخن؛ شیرینسخن.۳. نکتهسنج.
-
چرب گو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) ‹چربگوی› [قدیمی، مجاز] čarbgu چربگفتار؛ چربزبان؛ خوشسخن: ◻︎ همی رای زد با یکی چربگوی / کسی کاو سخن را دهد رنگوبوی (فردوسی: ۲/۲۶۰).
-
چرب گویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] čarbguy(')i ۱. چربزبانی.۲. شیرینسخنی.