کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چراغانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
شب چراغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) šabčerāq ۱. گوهر درخشان؛ گوهری که در شب مانند چراغ میدرخشد.۲. چراغانی در شب.
-
آذین بندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'āzinbandi زینت کردن درودیوار دکان و کوچهوبازار در روزهای جشن و شادمانی؛ آذین زدن؛ آذین نهادن؛ آذین بستن؛ آیینبندی؛ چراغانی.
-
خوازه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] xāze نوعی چوببست برای چراغانی و آذینبندی؛ طاق نصرت: ◻︎ منظر او بلند چون خوازه / هریکی زو به زینتی تازه (عنصری: ۳۶۹).