کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [مخففِ چیدن] [قدیمی] čedan = چیدن: ◻︎ همی گل چدند از لب رودبار / رخان چون گلستان و گل در کنار (فردوسی: ۱/۱۹۱)، ◻︎ همیچدیم گل آنگه که با نگهبان بود / کنون همینتوان چد که با نگهبان نیست (قطران: ۴۶).
-
چدن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [روسی] čodan فلزی مرکب از آهن و زغال که تقریباً پنج درصد کربن دارد.〈 چدنِ الماسه: = 〈 چدن سفید〈 چدن سفید: نوعی چدن سخت و شکننده.〈 چدن خاکستری: نوعی چدن که در ریختهگری و قالبگیری به کار میرود.
-
جستوجو در متن
-
ساج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] sāj تکۀ چدن یا آهن نازک و پهن که روی آتش میگذارند و بالای آن نان میپزند؛ تابه.
-
ریختنی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی) rixtani ۱. پاشیدنی؛ افشاندنی؛ هر چیزی که بتوان آن را از ظرفی به ظرف دیگر ریخت.۲. هر ظرف یا آلتی که آن را از چدن یا فلز دیگر در قالب ریخته باشند.
-
انجماد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'enjemād ۱. جامد شدن؛ افسرده و بسته شدن؛ یخ بستن.۲. (فیزیک) تغییر حالت از مایع به جامد در اثر سرما و نقصان حرارت یا تٲثیرات دیگر. Δ تمام اجسام در حالت انجماد حجمشان کوچک میشود غیر از آب و چدن.
-
غلتک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹غلتنک، غلته› qaltak ۱. استوانهایسنگینوزن از جنس سنگ یا فولاد که برای هموار کردن خاک، آسفالت یا کاهگل به کار میرود؛ غلتبان.۲. خودرویی با چرخهای استوانهای شکل وسنگین که برای تسطیح و هموار ساختن آسفالت تازۀ جاده، خیابان، و امثال آن استفاده ...