کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چاکری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
چاکری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) čākeri نوکری؛ بندگی: ◻︎ چنین داد پاسخ که من چاکرم / اگر چاکری را خود اندرخورم (فردوسی: ۲/۵۲).
-
جستوجو در متن
-
عبودیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عبودیَّة] 'obudiyyat ۱. بندگی کردن؛ پرستش کردن.۲. [مجاز] چاکری و خدمتگزاری کردن؛ خدمت.
-
چک
فرهنگ فارسی عمید
، قدیمی: čak (اسم) ‹جک› ček ۱. نوشتهای که شخص بهوسیلۀ آن از پولی که در بانک یا نزد صراف دارد مبلغی بگیرد یا به کسی حواله میدهد؛ حواله.۲. قباله؛ سند: ◻︎ به قیصر سپارم همه یکبهیک / از این پس نوشته فرستیم و چک (فردوسی: ۸/۱۰۲)، ◻︎ آن بزرگان گر شوندی...