کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
چارُق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
چارغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹چارخ، چارق› čāroq نوعی کفش چرمی با بندها و تسمههای دراز که بندهای آن به ساق پا پیچیده میشود؛ پاتابه؛ پالیک.
-
جستوجو در متن
-
لکا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹لخا، لالکا›[قدیمی] lakā ۱. کفش؛ پاافزار.۲. تیماج؛ ساختیان.۳. چارق.
-
شمل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شم› [قدیمی] šamal کفش چرمی ساده که با نخ یا تسمههای باریک به پا بسته میشود؛ چارق.
-
شم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شمل› [قدیمی] šom کفش چرمی ساده که با نخ یا تسمههای باریک به پا بسته میشود؛ چارق.
-
پاتابه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پایتابه، پاتاوه، پاتوه› pātābe ۱. کفش چرمی که بندهای آن دور ساق پا پیچیده میشود؛ چارق؛ پالیک.۲. نواری که به ساق پا میپیچند؛ پاپیچ.