کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیکره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیکره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) peykare ۱. پیکر.۲. تصویر صورت.۳. مجسمه؛ تندیس.
-
جستوجو در متن
-
مترسک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹مترس› matarsak ۱. پیکرهای شبیه انسان از جنس سنگ، چوب، یا پارچه که برای دور کردن جانوران در کشتزار برپا میکنند.۲. [مجاز] دارای ارادۀ ضعیف و بیشخصیت.
-
مانکن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: mannequin] mānkan ۱. پیکرهای از انسان که برای نمایش لباس، در فروشگاههای لباس به کار میرود.۲. فردی شغلش پوشیدن لباسهای جدید و نمایش آن به خریداران است.۳. [عامیانه، مجاز] خوشاندام.
-
مثال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَمثلة و مُثُل] mesāl ۱. موردی مشابه مطلب اصلی که برای فهم بیشتر بیان میشود؛ مانند؛ شبیه؛ مشابه.۲. (فلسفه) جهانی میان عالم اجسام و عالم ارواح؛ عالم مثل.۳. فرمان؛ دستور؛ حکم.۴. تصویر؛ شکل؛ پیکره.〈 مثال دادن: (مصدر لازم) [قدیمی...
-
رقم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: رَقْم، جمع: اَرقام و رُقُوم] raqam ۱. (ریاضی) هریک از علاماتی که برای نمایاندن اعداد به کار میرود، مانند ارقام فارسی و عربی (۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹، و ۱۰) و ارقام لاتینی (۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹، و ۱۰)؛ عدد.۲. [قدیمی] خط؛ نوشته.۳. ...