کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیچک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیچک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پیچه› (زیستشناسی) pičak ۱. گیاهی صحرایی با برگهای کوچک دندانهدار و گلهایی به شکل زنگوله و به رنگ آبی، سفید، یا سرخ کمرنگ. بیشتر در کشتزارها میروید و روی زمین میخزد یا به گیاههای مجاور خود میپیچد و بالا میرود و به هر گیاهی که بپیچد آن...
-
واژههای مشابه
-
پیچ پیچک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (ورزش) pičpičak در کُشتی، فنی از کُشتی که کشتیگیر حریف را به پشت میکشد و از روی شانه بر زمین میزند؛ لنگسرکش.
-
جستوجو در متن
-
لولا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی] (زیستشناسی) [قدیمی] lo[w]lā پیچک.
-
لبلاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) lablāb گیاهی پیچنده با برگهای نوکتیز و گلهای شیپوری؛ پیچک.
-
نیلوفر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: nīlōpal] ‹نیلوپر، نیلوپرک، نیلپر، نیلوپل، نیروفر› (زیستشناسی) nilufar گیاهی با گلهای شیپوری و کبودرنگ که مانند پیچک به اشیای مجاور خود میپیچد و بالا میرود.〈 نیلوفر آبی: (زیستشناسی) نوعی نیلوفر دارای برگهای پهن و گلهای سفید ...
-
عصب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'asb ۱. (ادبی) در عروض، ساکن کردن لام مفاعلتن که تبدیل به مفاعیلن شود.۲. [قدیمی] پیچیدن و تافتن؛ درهم پیچیدن.۳. [قدیمی] بستن؛ محکم کردن.۴. [قدیمی] گرد آوردن.۵. (اسم) [قدیمی] پیچک.۶. (اسم) [قدیمی] عمامه.۷. (اسم) [قدیمی] نوعی جامه...