کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پیچک› piče روبندۀ زنان به رنگ سیاه که از یال و دم اسب بافته میشود و بعضی زنان مسلمان در خارج از منزل به چهرۀ خود میزنند.
-
واژههای مشابه
-
دل پیچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دلپیچا› (پزشکی) delpiče بیماری اسهال و شکمروش با احساس درد و پیچش در رودهها.
-
جستوجو در متن
-
پیچش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) pičeš ۱. پیچخوردگی؛ پیچیدگی؛ پیچ خوردن.۲. (پزشکی) اسهال یا حالتی شبیه اسهال که در رودهها پدید آید؛ دلپیچه؛ دلپیچا.
-
چشم آویز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) [قدیمی] če(a)šm[']āviz ۱. نقابی بافتهشده از موی اسب که زنان مسلمان آن را در کوچه و بازار به چهرۀ خود میزدند؛ پیچه.۲. نقابی که از تسمههای باریک درست کنند و جلو چشمان اسب آویزان کنند.۳. تعویذ؛ چشمارو؛ باطلالسحر: ◻︎ سِحرِ چشمان ...