کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیچانده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیچانده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) pičānde پیچانیده؛ پیچیده؛ تابیده؛ پیچدادهشده.
-
جستوجو در متن
-
معطوف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] ma'tuf ۱. مورد نظر و توجهواقعشده.۲. (ادبی) در دستور زبان، کلمهای که به کلمۀ ماقبل خود عطف شود.۳. [قدیمی] پیچاندهشده؛ خمیده؛ مایلگشته.
-
پیچ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pič ۱. قطعهای فلزی مانند میخ با دندههای مارپیچی که با پیچگوشتی یا آچار پیچانده و بازوبسته میشود.۲. قسمتی از معبر که با انحراف سیر مستقیم خود باعث تغییر مسیر معبر میشود.٣. قطعهای گَردان در برخی وسایل برقی برای خاموش و روشن کردن یا برخی تنظ...