کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پینه کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پینه بسته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) pinebaste قسمتی از پوست بدن که در اثر ساییدگی یا کار بسیار سفت و سخت شده.
-
پینه دوزی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pineduzi پارهدوزی؛ شغل و عمل پینهدوز.
-
پینه کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] pinekār پینهدوز؛ وصلهکننده.
-
پینه کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] pinekāri شغل و عمل پینهکار.
-
جستوجو در متن
-
سرم دست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] seramdast کسی که از بسیاری کار کردن دستش پینه بسته باشد.
-
غاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] qāz ۱. پینه؛ وصله.۲. چاک؛ شکاف.〈 غاز کردن: (مصدر متعدی) [قدیمی] پشم یا پنبه را با دست کشیدن و دراز کردن برای ریسیدن؛ غاژیدن.
-
ترقیع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tarqi' ۱. وصله کردن؛ پینه کردن؛ پارگی جامه را با تکۀ پارچه دوختن.۲. پارهپاره به هم وصل کردن.۳. قرار دادن یا دوختن تکههای چهارگوشۀ رنگارنگ پهلوی یکدیگر.۴. مرقع ساختن.۵. خطهای گوناگون نگاشتن.
-
بهرک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bahrak ۱. پوست کف دست یا پا که از بسیاریِ کار کردن سفت و سخت شده باشد؛ پینه.۲. چرک؛ ریم.
-
شوغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شوغه› [قدیمی] šu(o)q ۱. پوست سخت و ستبر که در کف دست از کثرت کار کردن پیدا شود.۲. پینه یا آبلهای که در پا از راه رفتن بسیار بههم رسد؛ شغه؛ شغر.