کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیلان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پولادتن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] pulādtan آنکه تن سخت و اندام قوی دارد: ◻︎ همه خیل کابل شدند انجمن / بر آن کشتهپیلان پولادتن (اسدی: ۲۳۱).
-
جواز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹جوازان، جوازن، جوازه› [قدیمی] jovāz نوعی هاون چوبی یا سنگی برای کوبیدن چیزی تا عصاره یا روغن آن را بگیرند؛ جوغن: ◻︎ ای به کوپال گران کوفته پیلان را پشت / چون کرنجی که فرو کوفته باشد به جواز (فرخی: ۲۰۰).
-
دنان
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [قدیمی] danān در حال نشاط و شور و هیجان؛ راه رفتن و خرامان: ◻︎ ابر پشت پیلان تبیرهزنان / از آن رزمگه بازگشته دنان (فردوسی: ۴/۱۰۳).
-
پولادبست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] pulādbast ۱. چیزی که با پولاد استوار شده.۲. [مجاز] دیوار یا سدی که مانند پولاد محکم و استوار باشد: ◻︎ کشیده شد از صفّ پیلان مست / یکی باره ده میل پولادبست (اسدی: ۹۳).
-
صندوق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: صُندوق، معرب، مٲخوذ از فارسی] sandu(o)q ۱. جعبۀ بزرگ چوبی یا فلزی.۲. [مجاز] محل دریافت و پرداخت پول در جاهایی مانند فروشگاه و بانک.۳. [مجاز] خزانه.۴. [قدیمی] ضریحی که از چوب بر روی گور بزرگان ساخته میشود.۵. [قدیمی، مجاز] تابوت.〈 صن...