کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشهستهایها پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
خسته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] xaste = هسته
-
هستک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) hastak = هسته
-
فرابر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] farābar آن قسمت از میوه که هسته در میان آن قرار دارد.
-
دانه دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) dānedār هر میوهای که در میان آن هسته یا تخم باشد؛ دارای دانه.
-
استه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] 'aste = هسته: ◻︎ کسی بیعیب نَبوَد در زمانه / رطب را استه باشد در میانه (ابوالمثل: مجمعالفرس: استه).
-
الکترون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: électron] (شیمی) 'elect[e(o)]ron هریک از ذراتی که در اطراف هستۀ مرکزی اتم با سرعت بسیار حرکت میکنند و دارای بار الکتریکی منفی هستند.
-
کروماتین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: cromatine] (زیستشناسی) ko(e)romātin ذرات نامنظمی که بهطور پراکنده در داخل هستۀ سلول وجود دارد و به راحتی رنگ میگیرد.
-
لبلبو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) lablabu ۱. مغز بوداده و شیرینشدۀ هستۀ زردآلو که به عنوان آجیل مصرف میشود.۲. = لبو
-
سیتوپلاسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: cytoplasme] (زیستشناسی) sitop[e]lāsm بخشی از سلول که در اطراف هسته قرار دارد و محتوای سلول را تشکیل میدهد؛ پروتوپلاسم.
-
نوترون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: neutron] (فیزیک) notron ذرۀ بنیادی خنثی با جرمی برابر پروتون که در هستۀ تمام عناصر به جز هیدورژن وجود دارد.
-
سته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) sete میوهای که پوستۀ نازک و میان آبدار و یک یا چند هستۀ کوچک دارد، مانند انگور و هلو.
-
ایزوتوپ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: isotope] (شیمی) 'izotop اتمهایی که هستۀ آنها دارای تعداد پروتون مساوی ولی تعداد نوترونهای متفاوت هستند و در نتیجه جرمهای آنها مختلف میباشد.
-
کروموزوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: chromosome] (زیستشناسی) ko(e)romozom اجزای رشتهمانند درون هستۀ سلولهای گیاهی و جانوری که تعدادشان در هر جانوری ثابت است و حامل ویژگیهای ارثی هستند.
-
تکژ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تکس، تکسک، تکش، تکیز› (زیستشناسی) [قدیمی] takaž هستۀ انگور: ◻︎ تکژ نیست گویی در انگور او / همه شیره دیدیم یکسر رَزش (ابوالعباس ربنجنی: شاعران بیدیوان: ۱۳۳).
-
قطمیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] ‹قطمار› [قدیمی] qetmir ۱. پوست نازکی که بین خرما و هستۀ آن قرار دارد.۲. [مجاز] چیز کم، اندک، و بیقدر.