کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشی گرفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
سبقت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) sebqat ۱. پیشی؛ تقدم.۲. پیشدستی.۳.پیشروی.〈 سبقت جستن: (مصدر لازم) پیشی جستن.〈 سبقت گرفتن: (مصدر لازم) پیشی گرفتن؛ پیش افتادن.
-
تسابق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tasāboq بر یکدیگر پیشی گرفتن.
-
مناهزت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مناهَزة] [قدیمی] monāhezat ۱. پیشی گرفتن؛ مسابقه.۲. نزدیکی گرفتن؛ نزدیک شدن.۳. غنیمت شمردن فرصت.
-
تبادر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tabādor ۱. پیشی گرفتن.۲. [قدیمی] خطور کردن به ذهن.
-
تسارع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tasāro' ۱. شتافتن.۲. مبادرت کردن و پیشی گرفتن در کاری.
-
مسابقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مسابقَة] mosābeqe عمل چند تن یا چند گروه برای پیشی گرفتن بر یکدیگر در ورزش یا فعالیت دیگر.
-
مسارعت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مسارَعة] [قدیمی] mosāre'at ۱. شتاب کردن؛ شتافتن.۲. بر یکدیگر پیشی گرفتن.
-
سبق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] sabq ۱. پیشی گرفتن؛ پیش افتادن.۲. (اسم) قرآن.〈 سبق و رمایه: [سبق (پیشی گرفتن و پیش افتادن) رمایه (تیر انداختن) است] (فقه) عقد و تعهدی بین دو تن برای مسابقۀ اسبدوانی یا تیراندازی که برنده مبلغ معینی ببرد.
-
مبادرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مبادرَة] mobāderat ۱. اقدام کردن به کاری.۲. [قدیمی] پیشی گرفتن؛ شتاب کردن.
-
سباق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] sebāq ۱. پیشی گرفتن؛ پیشی جستن.۲. اسبدوانی.۳. (اسم) هر مسابقهای که بین دو یا چند تن باشد.۴. (اسم) پابند پرندگان شکاری که از چرم یا جنس دیگر است.
-
رقابت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رَقابة] reqābat ۱. تلاش برای پیشی گرفتن بر یکدیگر.۲. [مجاز] با کسی همرتبه شدن در انجام کاری: محصولات ما با تولیدات خارجی رقابت میکند.
-
درگذشتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) dargozaštan ۱. مردن؛ درگذشتن.۲. پیشی گرفتن.۳. گذشت کردن؛ دست برداشتن؛ از گناه کسی چشم پوشیدن.۴. [قدیمی] گذشتن؛ رفتن؛ عبور کردن.
-
تنافس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tanāfos ۱. افراط کردن در رقابت با یکدیگر.۲. خودنمایی کردن.۳. رغبت کردن در امری یا چیزی از روی رقابت و همچشمی و برای آن بر یکدیگر پیشی گرفتن.
-
پیش دستی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] pišdasti ۱. دست دراز کردن برای انجام دادن کاری.۲. گرفتن چیزی پیش از دیگران.۳. در کاری بر کسی پیشی گرفتن: ◻︎ تو پیروزی ار پیشدستی کنی / سرت پست گردد چو سستی کنی (فردوسی: ۷/۲۱۱).۴. (اسم، صفت نسبی) بشقاب سر سفره؛ بشقاب خالی که در سر ...
-
دستبرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مجاز] dastbord ۱. دزدی.۲. چپاول؛ غارت.۳. [قدیمی] تردستی.۴. [قدیمی] چیرگی.۵. [قدیمی] تصرف.۶. [قدیمی] پیشی و سبق بردن〈 دستبرد از چیزی بردن: [قدیمی، مجاز] بر چیزی پیشی گرفتن: ◻︎ تکاور دستبرد از باد میبرد / زمین را دور چرخ از یاد میبرد...