کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشینه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیشینه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به پیش، اسم) pišine ۱. سابقه.۲. [قدیمی] پیشین؛ سابق.۳. [قدیمی] دیرینه.۴. [جمع: پیشینگان] [قدیمی] کسی که در سالهای گذشته بوده و سابقاً میزیسته.
-
جستوجو در متن
-
ماسبق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ماسبقَ] māsabaq ۱. آنچه گذشته و پیشی گرفته باشد.۲. پیشینه.
-
سابقه دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] sābeqedār دارای سابقۀ خوب یا بد؛ باسابقه؛ پیشینهدار.
-
سابق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: سابقون و سُبّاق] sābeq ١. زمان گذشته؛ پیشین؛ پیشینه.٢. (صفت) [قدیمی] سبقتگیرنده؛ پیشیگیرنده؛ پیشافتاده.
-
سو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: اَسواء] su' ۱. بدی؛ شر؛ آفت؛ فساد.۲. (صفت) بد.〈 سوء استفاده: بهرهبرداری بد.〈 سوء تفاهم: بد درک کردن؛ بد دریافتن امری یا عملی.〈 سوء حال: [قدیمی]۱. بدی حال؛ بدحالی.۲. تنگدستی.〈 سوء خط: [قدیمی] بدی خط و به...
-
جا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: giyāk] ‹جای› jā ۱. محل.۲. هر قسمتی از فضا یا سطح که کسی یا چیزی در آن قرار بگیرد.۳. منزل.۴. اثر باقیمانده از چیزی بر روی یک سطح: جای مُشت.۵. بستر: جا تَر است و بچه نیست.۶. جانشین؛ عوض؛ ازا: ◻︎ اگر جای من غیری گزیند دوست حاکم اوست / حرا...