کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشیار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیشیار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] pišyār ۱. پیشکار.۲. خدمتکار؛ مزدور.۳. شاگرد.۴. مددکار؛ معاون: ◻︎ بختودولت چو پیشکار تواند / نصرتوفتح پیشیار تو باد (رودکی: ۵۲۱).
-
پیشیار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم)] ‹پیشار› [قدیمی] pišyār ۱. = پیشاب۲. قاروره که پیشاب بیمار را در آن کنند و نزد طبیب ببرند: ◻︎ بر روی پزشک زن میندیش / چون بود درست پیشیارت (لبیبی: شاعران بیدیوان: ۴۸۷).
-
جستوجو در متن
-
پیشکار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) piškār ۱. کسی که در خدمت شخص بزرگ و محترمی کارهای او را اداره کند.۲. ناظر و مباشر مخصوص؛ پیشیار.۳. (کشاورزی) چاهی که از آنجا شروع به لایروبی میکنند؛ چاههای آخر قنات.۴. [منسوخ] رئیس دارایی استان.۵. [قدیمی] کسی که زیردست شاطر کار میکند و...
-
چو
فرهنگ فارسی عمید
(حرف، قید) [مخففِ چون] čo ۱. از آنجا که؛ وقتیکه: ◻︎ بخت و دولت چو پیشکار توانَد / نصرت و فتح پیشیار تو باد (رودکی۱: ۷۴).۲. چنانکه؛ همانگونه که: ◻︎ بسوزم بر او تیرهجان پدرش / چو کاووس را سوخت او بر پسرش (فردوسی: ۴/۲۰۶).۳. (حرف اضافه) مانندِ؛ مثلِ:...