کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشکَشى پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
سلامانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] salāmāne هدیه و پیشکشی که هنگام بار یافتن به حضور پادشاه یا فرمانروا تقدیم میکردند.
-
پیشکش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) piškeš چیزی که کسی به عنوان هدیه به دیگری تقدیم کند؛ هدیه: ◻︎ میخواستمت پیشکشی لایق خدمت / جان نیک حقیر است ندانم چه فرستم (سعدی۲: ۴۸۸).
-
تقدمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تقدمَة، جمع: تَقادِم] [قدیمی] taqdeme ۱. پیش افتادن؛ درپیش شدن؛ پیشی کردن.۲. پیشکش کردن.۳. (اسم) پیشکش؛ پیشکشی؛ هدیه.〈 تقدمهٴ معرفت: (پزشکی) [قدیمی] پیشبینی طبیب از عاقبت مرض.