کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشواز رفتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پذیره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [پهلوی: patīrak] pazire ۱. قبول؛ پسند.۲. [قدیمی] پیشواز؛ استقبال.〈 پذیره شدن:۱. (مصدر لازم) [قدیمی] جلو رفتن؛ پیشواز کردن.۲. (مصدر متعدی) پذیرفتن؛ قبول کردن.
-
فاپیش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] fāpiš ۱. بهپیش.۲. (اسم مصدر) پیشواز.〈 فاپیش رفتن: (مصدر لازم) [قدیمی] پیش رفتن: ◻︎ شه بهجای حاجبزان فاپیش رفت / پیش آن مهمان غیب خویش رفت (مولوی: ۳۷).
-
پذیرا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) pazirā ۱. پذیرنده؛ قبولکننده.۲. پیشوازکننده.〈 پذیرا شدن: (مصدر متعدی) به پیشواز کسی رفتن.
-
استقبال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'esteqbāl ۱. پیشنهاد یا مطلبی را با رضایت خاطر پذیرفتن.۲. پیش آمدن؛ پیشواز رفتن؛ پیش رفتن؛ پذیره شدن.۳. (اسم) [قدیمی] (ادبی) در دستور زبان، زمان آینده.۴. (اسم) (ادبی) سرودن شعری به وزن و قافیۀ شعر شاعر دیگر، مانندِ این شعر: گل د...