کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیشانی بند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
پیشانی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: pēšānīk] pišāni ۱. (زیستشناسی) جلو سر از زیر موها تا روی ابروها؛ جبهه؛ جبین.۲. [مجاز] بخت؛ اقبال؛ دولت؛ طالع.۳. [قدیمی، مجاز] لیاقت؛ شایستگی.۴. [قدیمی، مجاز] صلابت؛ قوّت.۵. [قدیمی، مجاز] نخوت؛ تکبر: ◻︎ هرکه از روی تواضع بنهد «پیشانی» /...
-
گره پیشانی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] gerehpišāni اخمو؛ اخمهرو؛ عبوس: ◻︎ کبر یک سو نِه اگر شاهد درویشانی / دیو خوشطبع بِه از حور گرهپیشانی (سعدی۲: ۵۹۶).
-
گشاده پیشانی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] gošādepišāni خندان؛ خوشرو.
-
فراخ پیشانی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] farāxpišāni ویژگی آنکه پیشانی پهن و گشاده دارد.
-
غنچه پیشانی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] qončepišāni آنکه ابروهایش درهم باشد؛ اخمرو؛ اخمهرو؛ عبوس.
-
پیشانی بلند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] pišāniboland خوشاقبال؛ خوشطالع؛ نیکاختر.
-
پیشانی دار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) pišānidār ۱. دارای پیشانی.۲. [مجاز] دارای بخت و طالع؛ خوشبخت؛ خوشاقبال.
-
پیشانی سفید
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) pišānisefid دارای پیشانی سفید.
-
ستاره پیشانی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] setārepišāni ۱. پیشانی سفید؛ دارای پیشانی درخشان: ◻︎ اگر به بام برآید ستارهپیشانی / چو ماه عید به انگشتهاش بنمایند (سعدی۲: ۴۳۰).۲. خوشطالع.
-
سخت پیشانی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] saxtpišāni ۱. سرسخت.۲. دلیر؛ بیباک.
-
جستوجو در متن
-
پنچه بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی] pančeband ۱. پیشانیبند.۲. پارچهای که زنان پیش سر میبندند.