کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیستون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیستون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: piston] pistu(o)n آلتی در موتور اتومبیل و ماشینهای دیگر به شکل گلوله که به محض انفجار گاز در سیلندر به حرکت میآید و بهوسیلۀ آلت دیگر که به دستۀ پیستون یا شاتون موسوم است حرکت را به میللنگ انتقال میدهد.
-
جستوجو در متن
-
کر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: cor] (موسیقی) kor ساز بادی برنجی پیچدرپیچ شبیه شیپور که دارای پیستون است.
-
شاتون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: chaton] šāton ابزاری میلهمانند در موتور اتومبیل که حرکت را از پیستون به میللنگ انتقال میدهد.
-
روغن سوزی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) ro[w]qansuzi سوختن روغن؛ سوختن قسمتی از روغن در موتور اتومبیل در اثر معیوب شدن رینگ یا پیستون.
-
میل لنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی] millang میلهای در اتومبیل به شکل مارپیچ که بهواسطۀ حرکت دورانی آن که در اثر فشار دستۀ پیستون صورت میگیرد، اتومبیل به راه میافتد.
-
توبا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: tuba، مٲخوذ از ایتالیایی] (موسیقی) tubā بزرگترین و بمترین ساز بادی، که از برنج ساخته میشود و دارای چند پیستون، لولۀ دراز پرپیچوخم، و دهانۀ پهن روبهبالا میباشد.
-
سیلندر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: cylindre] silandr ۱. قطعهای به شکل استوانه در موتور اتومبیل با سرپوشی که در داخل پیستون حرکت میکند و گاز بنزین و هوای فشرده در آن محترق میشود.۲. [منسوخ] کلاه استوانهشکل سیاهرنگ که در مراسم رسمی بر سر میگذارند.
-
رینگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: ring] ring ۱. (ورزش) زمینی مربعشکل به عرض پنج یا شش متر، برای انجام مسابقه، مانند مشتزنی.۲. حلقۀ فولادی چرخ اتومبیل که لاستیک را روی آن میگذارند.۳. حلقۀ فولادی در موتور که پیستون را روی سیلندر نگاه میدارد.