کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیروی کردن از پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
امتثال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'emtesāl ۱. فرمانبرداری کردن؛ اطاعت کردن.۲. پیروی کردن از طریقه یا امری.
-
تباع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tabā' پیروی کردن؛ دنبال کسی رفتن؛ از پی کسی رفتن.
-
تباعت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تباعَة] [قدیمی] tabā'at پیروی کردن؛ از پی کسی رفتن.
-
اقتدا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اقتداء] 'eqtedā ۱. پیروی کردن؛ تقلید کردن از کسی.۲. (فقه) نماز گزاردن پشت سر پیشنماز.
-
اقتفا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اقتفاء] [قدیمی] 'eqtefā ۱. پیروی کردن؛ از پی رفتن؛ از پی کسی یا چیزی رفتن؛ پیروی.۲. (ادبی) مطابق وزن و قافیۀ شعر کسی شعر سرودن.
-
تقلید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taqlid ۱. از روی کار دیگری کاری انجام دادن.۲. (فقه) در امور شرعی و عبادات از مجتهدی پیروی کردن.۳. [قدیمی] گردنبند به گردن انداختن.۴. [قدیمی] کاری به عهدۀ کسی انداختن.
-
استتباع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'estetbā' ۱. (ادبی) در بدیع، آوردن صفتی از کسی در ضمن صفت دیگر، مانندِ این شعر: آن کند تیغ تو به جان عدو / که کند جود تو به کان گهر (رشیدالدین وطواط).۲. (ادبی) = ذم 〈 ذمِ موجه۳. [قدیمی] پیروی کردن.