کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
پیروی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
پیروی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) peyra(o)vi ۱. از پی کسی رفتن؛ دنبال کسی روان شدن.۲. متابعت: ◻︎ حذر از پیروی نفس که در راه خدای / مردمافکنتر از این غول بیابانی نیست (سعدی۲: ۶۳۶).
-
جستوجو در متن
-
متبوع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] matbu' کسی یا چیزی که از آن پیروی میشود؛ پیرویشده: کشور متبوع.
-
متابعت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: متابَعة] motābe'at پیروی.
-
تبعیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تبعیّة] taba'iy[y]at پیروی.
-
تقیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taqayyol ۱. نیمهروز خوابیدن.۲. پیروی کردن و مانندگی کردن؛ به پیروی کسی عملی کردن.
-
مقتدا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مقتدیٰ] (فقه) moqtadā کسی که مردم از او پیروی کنند؛ پیشوا.
-
تابعیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تابعیّة] tābe'iy[y]at تابع بودن؛ پیروی کردن.
-
متابع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motābe' پیرویکننده؛ پیرو.
-
متاسی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mota'assi کسی که به دیگری تٲسی میکند؛ پیرویکننده.
-
متبع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mottaba' آنکه از او پیروی کنند؛ آنچه در پی آن بروند.
-
مقتدی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] moqtadi اقتداکننده؛ پیرویکننده.
-
مقتفی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] moqtafi از پی کسی رونده؛ پیرویکننده.
-
تابعی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: تابعیّ] tābe'i هریک از مسلمانانی که صحابی را دیده و از آنان پیروی کرده باشد.
-
تاسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'assi پیروی کردن؛ اقتدا کردن؛ تقلید کردن.